۱۳۸۸ بهمن ۶, سه‌شنبه

اندر خطرات دلبستگی...

خدایشان نیامرزد این ارباب رسانه های کودتا چی را که خود دروغگوتر و دغل تر و مزورتر از بزرگانشانند... خرمگس های سمجی که چون عزمت می کنند جز به دیوانگیت راضی نمی شوند.... چه بی نظیرند شیخ و متفکر بزرگمان که روز به شب نرسیده نقشه های کثیفشان را بر ملا می کنند... اما گذشته از همه چیز ضربه دیروز به خودم آورد که های یادت می آید روزهای شوم هجده تیر را که امید بسته بودی به خاتمی که فرشته نجاتت شود... اینجا نمی خواهم از عملکرد او انتقاد کنم می خواهم مضرات دلبستگی را عنوان کنم... عوارض همان توقع بود که به این روزمان انداخت... چرا باید دیگر بار به همان فتنه اسیر شویم؟ میر سبز و شیخ بارها گفتند که رهبر ما نیستند آنها به دلیل سابقه ای که در انقلاب داشتند نمی توانند و نباید به آن پشت کنند و انتظاری بیهوده است که توقع داشته باشیم آنها هم چون ما فریاد بزنند جمهوری ایرانی... پس باید برای یکبار هم که شده در خلوتی بنشینیم و این سنگها را با خود وابکنیم... میر سبز و شیخ حامی ما هستند و همراهان با تجربه مان گاه اگر پندی می دهند یا حرفی می زنند باید چون نصیحت پدری مهربان به آن گوش دهیم اما راهبر ما نیستند که خود هم چنین ادعایی ندارند... پس هر جا که خواستند آزادند که از همراهی ما سر باز زنند... به خدا که تا همین جا هم اگر آمدند کاری سترگ کردند... نه اینکه منتی بر سر ما داشته باشند نه!!! غرض این است که آنها هم می توانستند کنج عافیتی بگزینند و از مواهب آقایان در این سن و سال برخوردار گردند... نکردند و در عوض به مجلس عاشقان آمدند تا دستی بر افشانند و جامی بنوشند و خرقه زهد از تن به در کنند... همین از خود گذشتگی شاید کافی باشد برای آنها که عمری در گرو سر بلندی آرمانی گذاشتند که شاید از نظر ما درست نبوده یا درست اجرا نشده... الغرض این بزرگواران همراهان شفیق مایند و یادمان باشد در دلبستگی خطری بزرگ نهفته است و هر کس را باید به قدر خود بالا ببریم خاتمی عزیز بارها گفت که من قهرمان نیستم ما نشنیدیم از ذوقمان... این بار بشنویم دو حامی شفیق ما بارها اعلام کرده اند که رهبر نیستند پس دست از این طرز فکر بشوییم و از هر کس به اندازه توانش توقع داشته باشیم.... خود را باید آماده کنیم که مبادا شرایطی پیش آید که از ناراحتی و ناامیدی بی جا کودتاگران بر ما غلبه کنند نه از ناتوانی که بی شماریم و قدرتمندتر از تمام حیله های کثیفشان... این جنگ دو ماراتن است نه سرعت آن کسی می برد که اسقامت بیشتری داشته باشد...
زیاده عرضی نیست
سبز و خرم و پیروز باشید

۱۳۸۸ بهمن ۳, شنبه

سبزها و اقتصاد

روزهاست که می جنگیم هر کس به سهم خود و در حد امکانات خود... خوبی تلاشمان این است که هر کس حرف خود را می زند و تلاش نمی کنیم که همه یک حرف را بزنند و همه مثل صابون های قالبی یک شکل و یک بو را داشته باشند. اما فراموش نباید کرد که پیروزی ما در کثرتمان است اگراقشار بیشتری در دل موج سبز زندگی بخشمان باشند پیروزیمان دست یافتنی تر و سهل تر خواهد بود... دوستان زیادی به ضرورت ورود نگاه و شعارهای اقتصادی به جنبش آزادی طلبانه سبز اشاره به حقی داشته اند. فراموش نکنیم که مانور کودتاگران روی فقر متاسفانه به ضرر جبهه اصلاحات بوده و هست. این جبهه چه برانداز باشد چه اصلاح طلب نیازمند حضور گسترده مردمی است که غم نان نمی گذارد نیازهای دیگرش نمود عینی داشته باشند. حضور در کنار کارگران در حال اعتصاب و ناراضی، پخش اخبار سایت بالاترین و هر روشی دیگری که به هوشیاری اقشار کم درآمد می انجامد، بزرگترین گام در راستای پیروزی است. باید نشان دهیم که دغدغه های اقتصادی از اولویتهای ماست که چندان هم از واقعیت فاصله ندارد... با حذف یارانه ها و بالا رفتن تورم، قشر متوسطی که اکثریت سبزها را تشکیل می دهد نیز به کم درآمد ها خواهد پیوست زیرا نه آنقدر کم در آمد است که یارانه مستقیم بگیرد و نه آنقدر ثروتمند است که بتواند با سفتتر بستن کمربندها این موج خانمان برانداز را به نوعی رد کند... به هر حال جنبش یه سمت دغدغه های اقتصادی خواهد رفت پس بیاییم حلقه های زنجیر را از همین الان به هم وصل کنیم که در روز واقعه غافلگیر نشویم... آنچه به ذهن من می رسد این است که در روز بیست و دو بهمن شعارهای اقتصادی را وارد مجموعه شعار های اعتراضی خود کنیم و همین کار را در دیوار نویسی ها و شعارهای روی اسکناس ها هم انجام دهیم...
داستان بانک ها که خود فرصتی بی نظیر است را جدی بگیریم... به عنوان کسی که هم تجربه و هم مختصر دانشی دارد توصیه ام به دوستان این است مه به سرعت پولهایتان را خارج کنید و به ارزهای بی ربط مثل ین ژاپن، پورو و دلار های غیر آمریکایی تبدیل کنید چرا که احتمالا اکثر مردم به خرید دلار آمریکا اقدام می کنند در نتیجه ارزش آن هنگام خرید بالا و هنگام فروش پایین خواهد آمد پس به خریدن ارزهای پرت اقدام کنید... اینگونه هم سرمایه مختصر خود را حفظ می کنید هم ضربه ای کاری به پیکر کودتاگران وارد می کنید... از خریدن سکه و طلا هم خودداری کنید زیرا متاسفانه این تجارت عمده این اقلام به خصوص سکه در دست دولت است و شما با این کار به کودتاگران کمک خواهید کرد... باید کاری کنیم که پول که ابزار اصلی قدرت آنهاست از دستشان خارج شود ولی ضربه ای هم به اندک سرمایه ما وارد نشود...
سبز باشید و پیروز

۱۳۸۸ دی ۱۶, چهارشنبه

بازی وبلاگی من محارب هستم

اینک در این لحظه تاریخی در این نقطه از جهان که فرسنگها با وطنم فاصله دارد در این سرمای بی نهایت اعلام می کنم من محاربم چرا که با تمام وجود ولایت فقیه را قبول ندارم و به جمهوری ایرانی معتقدم من زاده ایرانم نامم پرنده و شغلم پرواز است و تا بی نهایت محاربم ... من تا آخرین لحظه زندگیم با ظلم وقاحت وقیح می جنگم نه با داس و دشنه که با هر آنچه نامش اعتراض مدنی است ... با هر آنچه نامش تمدنی است که آنها ندارند ما سبز و پاکیم و البته گوساله و بزغاله و خس و خاشاک و محارب...
اگر قرار است دیگر بار کشتار سال شصت و هفت را راه بیاندازید بر می گردم تا گردن با طناب قهر شما بدهم که من محاربم...
اما بدانید این من نبودم که محارب شدم این شما بودید که خواستید میلیونها نفر محارب شوند ما می خواستیم رای بدهیم تا سرنوشتمان کمی بهتر شود ما راه پیمایی کردیم اما در سکوت... ما منطقی بودیم ما متمدن بودیم چه کسی به ما شلیک کرد؟ چه کسی به خواهرانمان تجاوز کرد چه کسی در خیابانها ما را به ضرب زنجیر و قمه مضروب کرد شما به من بگویید چه کسی جوانان ما را در زیر ماشین ها له کرد... حالا دندان تیز کرده اند برای اسرایمان... وکیل الدوله ها من محارب شدم من را هم اعدام کنید...