۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

بیست و دوی بهمن شکست یا پیروزی

فاصله میان شکست و پیروزی یک مو است و به تعریف ما از آن بر می گردد. آنچه مسلم است تکیه جنبش سبز به زورآزمایی خیابانی با دولتی که روی دریای نفت (بخوانید پول) خوابیده به احتمال زیاد نتیجه ای جز شکست نخواهد داشت... آنهم زورآزمایی در روزهایی که کوچکترین ربطی به حتی کف خواستهای ما ندارند... این روز، مهمترین جشن حکومتی است که لشکری از فریبخوردگان، مستمری بگیران و اوباش را در اختیار دارد... بهتر نیست از خواب انقلاب پنجاه و هفت بیدار شویم؟؟؟؟ و بیش از این خود را وامدار آن ندانیم؟؟؟ به خیابان رفتن سبزها در این روزها و این اعیاد و سالگردها هیچ مصونیتی را در بر نداشته که هیچ طرف مقابل را هم جری تر کرده...
گذشته از آن تاکید ما بر بیشماری و کثرت خواسته های همراهانمان است. بعد از مدتها التماس باز هم بر گفته خود استوارم که تنها راه ما نزدیکی و در آمیختن آرمانهایمان با مشکلات اقتصادی اقشار جامعه است... بدون رویکرد و استراتژی اقتصادی قابل فهم برای مردم بپیشرفتی نخواهیم کرد. اکثریت سبزها خود برخواسته از طبقه های میانی و گاه فقیراند و بر خلاف تبلیغات کودتاگران دغدغه های معیشتی و اقتصادی زیادی دارند. به علاوه رهبران سبز از جمله میرحسین موسوی هم روی این مساله تاکید زیادی داشته اند. دولت کودتا ساده نیامده که ساده برود... نمی خواهم کسی را دلداری دهم که بیست و دو بهمن خوب برگزار شد یا نه می خواهم باز هم تاکید کنم که زور آزمایی با این دژخیمان در کف خیابان نتیجه زیادی نخواهد داشت... فکر کنم تحلیل گران و استراتژی پردازان باید به مرور به سمت آزمودن راهکارهای اقتصادی بروند... گاه فکر می کنم شاید دستی در کار است تا اهمیت این وجه از جنبش را کم کرده و نظرها را بیشتر به سمت پوپولیسم و مایه گذاشتن از جان مردم معطوف کند... به یاد بیاوریم همون دو روزی که مردم به بانک مراجعه کردند چه بلوایی پیش آمد.... نباید دست از این مبارزه خاموش برداشت...
اما بر عکس دوستانی که می گویند واااااااای چه بد شد معتقدم بیست و دو بهمن کودتاچیان بی آبرو شدند نه از آن جهت که سبزها آمدند بل از آنرو که سپاه و بسیج و نیروی انتظامی همه با هم آمدند و این یک فاجعه است برای انقلابی که تنها سه دهه از عمر آن می گذرد... بیست و دو بهمن پیروزی ما بود که حتی اگر نمی آمدیم شبح مان قبض روحشان کرده بود...
بیاییم با همگام کردن حضورمان در خیابان و درآمیختنش با مبارزات اقتصادی مطمئن کودتاگران را به زانو در آوریم و خونی تازه در رگ جنبشمان تزریق کنیم...
از مرخصی هایمان استفاده کنیم، کار نکنیم حتی اگر سر کار می رویم، تاخیر کنیم، کارها را روزها کش بدهیم و بهانه بیاوریم اضافه کاری نمانیم و اگر ماندیم خداوند بازی کامپیوتری را اختراع کرده همینطور هم چت را. پولهایمان را از بانکها خارج کنیم در پرداخت قبض ها و وام ها تعلل کنیم (کمی جریمه ما را نمی کشد اما آنها را چرا) ماشین آلات را از کار بیاندازیم خطوط تولید را مختل کنیم... در محاسبات اشتباه کنیم و هزاران کار دیگری که از دستمان بر می آید. البته تا جایی که به معیشتمان لطمه نزند و از کار بیکار نشویم. این مرز باریک است کمی باید بندبازی کنیم...
در یک کلام خرابکاری کنیم همانطور که می نامندمان...
سبز باشید و پیروز

۲ نظر:

  1. درود بر شما

    بسيار زيبا بود، بويژه اينجاها:
    "...بل از آنرو که سپاه و بسیج و نیروی انتظامی همه با هم آمدند و این یک فاجعه است برای انقلابی که تنها سه دهه از عمر آن می گذرد...
    این مرز باریک است کمی باید بندبازی کنیم...
    در یک کلام خرابکاری کنیم همانطور که می نامندمان..."

    پاينده باشيد

    پاسخحذف
  2. سلام منم نمی دونستم وبلاگ داری! الان نصفه شبه.. بعدا میام می خوانم. در ضمن اون قضیه واقعی نبود بابا! داستان بود خیر سرم!...

    پاسخحذف