۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

بوی خوش صداقت به جای ...

اولین بار که رای دادم نمی دانستم به چه و به که رای می دهم، بار دوم به وعده هایی رای دادم که نه وعده دهنده و رای دهنده نمی دانستند که چرا راه درازی است میان حرف تا عمل... بار سوم رای دادم به تداوم یک رویا که اینبار دیگر می دانستیم احتمال عملی شدن آن خیلی کم است... بار چهارم به حزب رای دادم... اینبار به صداقت مردی رای خواهم داد که اینقدر شجاعت دارد که در مقابل چشم مردم بگوید نمی توانم، اگر شد حتماً انجام می دهم... اینبار به واقعیت و عقلانیت رای می دهم، به مردی که خسته است از دروغ و نادانی ، به مردی که نقشی که بر بوم سفید می زند، حکایت از نگریستن از بالا به همه چیز دارد، به تمام جنجالها و دعواهای بر سر لحاف ملا... این بار به رویاهای دیگران نه می گویم دیگر نمی گذارم کسی به من وعده دروغ بدهد... نه!!! به مدیریت کدخدا منشی، به تزویر پشت پرده و چانه زنی از بالا... نه دیگر نمی خواهم خواسته هایم از بضاعتم بیشتر باشد!! نه به سرخوردگی پس از شنیدن نه!!! نه به نگاه کسانی که مردم را کودکانی فرض می کنند که هرچه نشانشان دهند باور می کنند... نه به کسانی با مردم مثل بچه های هفت ساله حرف می زنند... نه به کسانی که سربلندی مردم ایران را نمی خواهند... نه به کسی که آب به آسیاب دشمنان خود می ریزند از نادانی...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر