۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۸, جمعه

آخ جون بازی وبلاگی...

اصلاً به عشق این بازی های بامزه بود که تصمیم گرفتم بپرم توی این دنیای مجازی و الکی و ماتریسی...
البته می دونم که من دعوت نبودم اما بالاخره اگر پررو بازی درنیاری هیچ جا تحویلت نمی گیرن برای همین هم ما دست و رو نشسته عین اون به اصطلاح کشور خارجی که اومده بود زنبیل بذاره... پریدیم وسط بازی.
یییییییوووووووووههههههوووووووو


حالا نظرات بویایی شناسی اینجانب:
کروبی:
بوی سیگار توی آبدارخونه مجلس ششم و خواب خوش دوشینه... یه بوی دیگه هم می ده! بذار فکر کنم اووووووووووممممممممم بوی به نتیجه نرسیدن و دلسرد شدن، بین خودمون باشه یه کم بوی خر کردن...
محسن رضایی:
اوخ اوخ اوخ... بوی عرق.... وای بوی فرنچ سربازی مخلوط با توتون و عرق تن.... وووووووویییییی! بوی آب دهن وقتی که یکی داره با هیجان داد می زنه واسیه سربازا... نه دوستش ندارم.... اما باز هم از اومدنش خوشحالم
علی اکبر اعلمی:
بوی شوینیسم شدید ترکی تو مایه های علی دایی... یاشاسین آذربایجانا... بعدشم بوی یه آدم همیشه ناراضی که با همه سر جنگ داره اما آدم خیلی خوبیه، صادقه و رک و راسته... اگر تو بحث انتخابات وارد نمی شد خیلی دوستش می داشتم اما حالا یه کم بد موقع است.
محمود احمدی نژاد:
ووووووووووواااااااااایییییییییییی بوی جوراب سه ماه نشسته و زیر بغل پاره، بوی دندونهای زرد و لثه چرک کرده.... بوی سیب زمینی کپک زده، بوی استحمار و استثمار، بوی وای نه دیگه دماغ برام نمی نمیمونه آقا ما نیستیم...
و اما میر حسین موسوی:
آخ نگو ننه... بوی نرم کننده هاله که زهرا خانم زده به بلوزش و شب پیش براش اتو کرده، تمییز و مرتب. بوی صداقت و روراستی مشدی. بوی ایمان پرنده ای که از قلبها گریخته... یه کم هم بوی لج بازی... راستش بوی یه لباس گل گلی خوشگل که ته بقچه مادر بزرگ توی صندوق جا خوش کرده اما هیچ وقت از مد نمی افته چون پارچهه لامصب مرگ نداره اینقدر جنسش خوبه... یه کم هم عطر چوب صندوقو نوستالوژی رو قاطی کن
اوووووووووووممممممم معرکه است....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر