۱۳۸۸ اردیبهشت ۱۴, دوشنبه

موسوی به اشاره آمده است؟

سالها در حدس و گمان زیستن، کدر بودن فضای اطلاعات و اتفاقات پش پرده ما را به انسانهایی بی اعتماد و مظنون تبدیل کرده است. ناحق هم نیست هر کس جای ما بود چنین می شد. یا دست انگلیس را در کار می بینیم یا دست خودی ها یا غیر خودی ها. بچه که بودم این اصطلاح پشت پرده خیلی برایم جذاب بود، اصطلاحی که مرتب بین بزرگترها رد و بدل می شد و من همیشه فکر می کردم پرده ای چون پرده سینما وجود دارد که مردانی با لباس هایی از جنس سریال امیرکبیر در پشت آن مشغول در گوشی پچ پچ کردنند. پشت پرده چه می گذرد، سوال همیشگی ما ایرانیان است. باور نداریم به توانایی خودمان همیشه فکر می کنیم کسی است که سرنوشتمان را رقم می زند. شاید هم به فرهنگ دیرین شرقی باز می گردد این باور. هرچه هست در مورد داستان آمدن آقای موسوی من هم اوائل دلچرکین بودم از این جابه جایی خلق الساعه. اما اینکه در تمام این سالها که از او خواستند و نیامد و ناگهان این لحظه را برای آمدن انتخاب کرد، به نظر من بی ارتباط نیست با جو تهدیدی که این سالها حاکم بود بر جامعه و همچنین صنعت جناسی که دوستان به کار بردند در مورد خاتمی و بوتو. تیغ خاتمی دیگر برا نبود در مقابل جناحی دیگر و این تنها از منزلت و شان انسانی می کاست که ارزش های اجتماعی زیادی در پس نامش جمع بود. دوباره و دوباره هزینه کردن اش نفعی برای کسی نداشت. باور دارم موسوی خوانده شده از جانب مردمی است که دیگر خشونت و اختناق را برنمی تابند، آرامش می خواهند و احترام در جهان و خسته شده اند از دعوای بین دو جناح. گاه فکر می کنم در صورت انتخاب خاتمی باید مردم کمربندها را خیلی محکم تر از سال 76 می بستند و 18 تیر بارها تکرار می شد. موسوی پایگاه اجتماعی و سیاسی مستحکمی دارد و مدیری بسیار کارکشته و لایق است. سابقه درخشانش خیلی ها را امیدوار می کند و با نگاهی به اوضاع جهانی و وضعیت اقتصادی فکر می کنم شرایط از دوران جنگ هم اگر بدتر نباشد بهتر نیست. شفاف سازی دیدگاه ها بحث خوبی است و به نظر نمی رسد موسوی شفاف حرف بزند... اما این سیاست ماست که دچار پارادوکس است و لاجرم هر کس که واردش می شود به این تناقض آلوده می گردد. اما در کل موسوی انسانی است بسیار راستگو که وعده نمی دهد مگر بتواند عمل کند. آنچه خاتمی می کند اگر نامش را حمایت نگذاریم شاید باید صدایش کنیم حسن آقا... دیگر نام حمایت چیست این چه سرشتی است که هیچ چیز را باور نمی کند و تنها مظنون است به همه کس و همه جا تا به جایی که داد سید را در می آورد که اگر یکبار دیگر بگویید بیایم در همین استرالیا می مانم... خاتمی به زعم من بیشتر از دست دوستان به در رفت که چه کنم خانگی است غمازم... به هر روی این گفتمان ها صادقانه است و باید سوالها مطرح شود تا نتایج درست بدست آید... دلایل قوی باید و منطقی نه رگهای گردن به قدرت قوی...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر