۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

اوا تاجی جون تو هم؟؟؟

وای نکشدت خدا تو رو بلا سد کرج چی کار می کردی آخه تو جیگر؟؟؟ وااااا قایقم داری خوشگله؟؟؟ وای موش نخوره تو رو حالا به ما که نگفتی اشکال نداره اما کیو برده بودی عسل؟؟؟ حالا قحطی آدم بود به این رسایی چپ چس خبر داده بودی؟؟؟ بابا مگه ما خودمون مرده بودیم تاجی جون هم چی برات قر می ریختیمو کوندتا راه می انداختیم که بیا و ببین. حالا این ملکه زیبایی رو دعوت نمی کردی نمی شد؟؟؟ بابا این همه داف خفن ریختن تو بازار حالا تو باید دست و رو نشسته این دار و دسته پری رویان و مه پیکران اصول گرا رو دعوت می کردی... بابا اصلاً خیر شما به ما داخلیا نمی رسه اون جیگر شکلاتی که می ره ایتالیا حال و حول تو هم که حالا دم گوشمونی و میری سد و کرج هم انگار نه انگار... بابا ما با این موشولینا اینا عوض اینکه این همه پول بریزیم تو جیب این عربستان سعویا خب می اومدیم عین این پتیارهه هستا همین جی لو می اومدیم تو قایق تو شکلاتی می شدیم... اه همتون بی خیرین به خدا... حالا هی برو این حلقه های گم شده داروینو جمع کن خوبت کرد جلو سر و همسر سکه یه پولت کرد... آخ اصلاً فکرشو می کنم تاجی جون چه شبی می شد توی اون قایق رو سد کرج زیر نور ماه وااااااایییی با موشولینا اینا چه حالی می کردیم شامپاین نه ببخشید هندونه خنک تو هیجده تیر نوای ملایم گیتار... واااااایییی می گم بیاین ایندفه عوض این اجداد گوریل و باقی مونده نسل نئاندرتالها با ما ها کودتا کنید بخدا اینقدر حال می ده... پته پتویه هیچکس هم نمی ریزیم روی آب کرج... تاجی جون فدات شم دیگه زیرآبی نرو به خدا با بروبکس می یاییم یه پارتیی می کنیم رو قایق اصلاً خشونتو فراموش می کنی...
جیگرتو برم خوشگله باشه؟؟؟؟حالا گذشته از شوخی این داستان سد کرج هم آخر خنده است آخه جناب مستطاب رسایی کدوم دیوونه ای بره یه همچین جای شاعرانه ای رو برای یه عمل خشنی مثل کودتا انتخاب کنه؟؟؟ شمام یه چیزی بگو بگنجه... راستی آقای رسایی تو میدونی موشولینا کجان؟؟؟؟؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر